تعريف خلاقيت از ديدگاه سازماني
خلاقيت يعني ارائه فكر و طرح نوين براي بهبود و ارتقاء كميت يا كيفيت فعاليتهاي سازمان؛ مثلاً افزايش بهرهوري، افزايش توليدات يا خدمات، كاهش هزينهها، توليدات يا خدمات از روش بهتر، توليدات يا خدمات جديد و غيره.
روبرت جي استرنبرگ و ليندااي اوهارا در بررسيهاي خود شش عامل را در خلاقيت افراد مؤثر دانستهاند:
1- دانش: داشتن دانش پايهاي در زمينهاي محدود و كسب تجربه و تخصص در ساليان متمادي.
2- توانايي عقلاني: توانايي ارائه ايده خلاق از طريق تعريف مجدد و برقراري ارتباطات جديد در مسائل.
3- سبك فكري: افراد خلاق عموماً در مقابل روش ارائه شده از طرف سازمان و مديريت ارشد، سبك فكري ابداعي را بر ميگزينند.
4- انگيزش: افراد خلاق عموماً براي به فعل در آوردن ايدههاي خود برانگيخته ميشوند.
5- شخصيت: افراد خلاق عموماً داراي ويژگيهاي شخصيتي مانند مصر بودن، مقاوم بودن در مقابل فشارهاي بيروني و داخلي و نيز مقاوم بودن در مقابل وسوسه همرنگ جماعت شدن هستند.
6- محيط: افراد خلاق عموماً در داخل محيطهاي حمايتي بيشتر امكان ظهور مييابند.
اين محققان مشخص كردند كه عمدهترين دليل عدم كارايي برنامههاي آموزش خلاقيت تاكيد صرف اين برنامهها بر تفكر خلاق به عنوان يكي از شش منبع مؤثر در خلاقيت ميباشد. جايي كه ساير عوامل نيز تأثير بسزايي در موفقيت و شكست برنامههاي آموزشي خلاقيت ايفا ميكنند جورج اف نلر در كتاب هنر و علم خلاقيت براي خلاقيت مراحل چهارگانه: آمادگي، نهفتگي، اشراق و اثبات را ذكر كرده است.
از اين ديد، افراد خلاق ابتدا با مسئله يا يك فرصت آشنا شده و سپس از طريق جمع آوري اطلاعات با مسئله يا فرصت مورد نظر درگير ميشوند. در مرحله بعد افراد خلاق روي مسئله تمركز ميكنند، در اين مرحله فعاليت ملموسي مشاهده نميشود و فرد سعي در نظم دادن تفكرات، انديشهها، تجارب و زمينههاي قبلي خود جهت نيل به يك ايده دارد. درگيري ذهني عميق فرد (خودآگاه و ناخودآگاه) فراهم كردن فرصت (جهت تفكر بر مسئله) منجر به خلق و ظهور ايدهاي جديد و بديع ميشود. در نهايت فرد خلاق در صدد برميآيد صلاحيت و پتانسيل ايده خويش را به اثبات برساند.