کسانی که تصمیم به انجام کار در تحت نامی می گیرند که غیر از توصیف آن کار تقریبا نقش دیگری ندارد نمی توانند در صورتی که دیگران نیز همین کار را انجام دهند، نسبت به کار آنان شکایت نمایند و بایستی تفاوت های کوچک میان نام تجاری خود و دیگران را تحمل نمایند. در دعوایی در سال 1946 بین شرکت های رقیب در نظافت های ساختمان اداری، نظر دادگاه بر این بود که اسامی "خدمات نظافت داری" و "انجمن نظافت ادارات" خیلی به یکدیگر نزدیک نیستند.
بهمین نحو کسانی که بعنوان علامت تجاری از کلماتی استفاده می نمایند که عملا توصیف کننده کالا است در صورتی که دیگران نیز کالاهای خود را با استفاده از همان عبارات توصیف نمایند حق شکایت نخواهند داشت: "چیپس تنوری" از نوع عناوینی است که محاکم مورد حمایت قرار نمی دهند. ولی در تمامی این موارد در صورتی که خوانده دارای سوء نیت باشد دادگاه در قضیه دخالت خواهد کرد. خوانده ای که سعی در مشتبه ساختن کالا یا شغل خود به جای دیگری داشته باشد خواهید دید که دادگاه آماده این باور است که او در کارش موفق شده است.
علامت هایی که مردم به عنوان علامت توصیفی تلقی می نمایند
در رابطه با علامت های تجاری معروف که عموم مردم آنها را صرفا بعنوان نام کالای مربوطه می شناسند دشواری های خاصی مطرح می گردد. چنانچه کسی وارد مغازه آهنگری شده و درخواست "قفل ییل" جدیدی ممکن است بدنبال قفلی باشد که توسط خود کمپانی ییل ساخته شده است باشد، و یا منظور او صرفا یک قفل سلندری معمولی باشد بدون اینکه سازنده آن برایش مهم باشد. ممکن است یک اختلاط واقعی میان او پیش بیاید؛ یا ممکن متصدی فروشگاه با سوء نیت از این ابهام بعنوان یک بهانه (برای فروش کالای نامرغوب) استفاده نماید. آنگونه که یکی از دعاوی آرتکس در سال 1953 نشان می دهد این مساله ممکن است جلوگیری از سواستفاده را برای دارنده چنین علامتی بسیار دشوار سازد.
باید توجه داشت که دادگاه ها بر این اعتقاد بوده اند که از یک سو، وقتی علامت تجاری قبلی جنبه توصیفی یافته است، اضافه نمودن لغت "اصل" به آن، دوباره آن را تبدیل به یک علامت تجاری نخواهد کرد ("استانتون اصل" به جای مهره های شطرنج طرح استانتون) در حالیکه از سوی دیگر، استفاده از علامت تجاری متعلق به غیر یا اضافه کردن واژه " نوع" مجاز شمرده نشده است. یک قاضی اسکاتلندی در یک مورد، واژه "اصل" را از نظر اهمیت تقریبا به اندازه واژه "نوع"، شیطانی خواند.