چرا اغلب مدیران ایرانی در برند سازی موفق نیستند؟

برند و برند سازی چند سالی است که سر زبان مدیران بازاریابی و فروش و حتی برخی مدیران عامل جوان افتاده است. اما اینکه واقعا برند سازی به درد چه اقشاری می خورد و برند سازی به مفهوم واقعی و غیر واقعی چه منافع و معایبی دارد، بسیار حائز اهمیت می باشد.
برخی افراد برند را با نشان تجاری یا لوگو اشتباه می گیرند. برخی دیگر برندسازی را همان نام گذاری می پندارند. برخی فکر می کنند که با انجام یک سلسله تبلیغ می توانند یک برند معتبر و بزرگ بسازند و یا آن را بفروشند و یا به خاطر آن مردم به آن پول بیشتر بپردازند. اما این طور نیست!
اجازه دهید با یک مثال این موضوع را باز کنیم. حتما شما در یک میهمانی میزبان بوده اید. شما یک سری فعالیت از قبیل تهیه مواد اولیه، تدارک میوه و پخت غذا و … انجام می دهید. سپس میهمانان به منزل شما می آیند غذایی که شما ممکن است فعالیت های متعدد و زحمت زیادی برای پخت داشته اید را در حالت آماده می بینند و میل می کنند و از آنچه دیده اند و چشیده اند و حس کرده اند یک برداشت در ذهن خود ایجاد کرده اند.

حالا فکر کنید که فردی دیگری که توان و دانش تدارک و تهیه چنین میهمانی را ندارد بخواهد همین کار را تقلید کند. نتیجه اینکه مواد اولیه را تهیه می کند و به همان شکل برای میهمان می آورند. حالا چه برداشتی در ذهن میهمان شکل می گیرد؟

مدیرانی که بدون دانش به سراغ برندسازی می روند دقیقا مشابه میزبانی هستند که نمی دانند با مواد اولیه چه کار کنند و آن را به همان شکلی که هست به مخاطبین و مشتریان ارائه می کنند.
اجازه دهید مثال دیگری بزنم تا موضوع بهتر قابل درک شود. حتما تاکنون به تئاتر رفته اید. هر کدام از مخاطبین پس از بلند شدن از روی صندلی تئاتر برداشتی از آن خواهیم داشت. برداشت از بازیگران، برداشت از نحوه اجرای نقش، برداشت از فیلمنامه، برداشت از صدا و موسیقی و برداشت از فضای سالن. بسته به میزان علاقه و دانش مخاطبین پیرامون تئاتر این برداشت متفاوت خواهد بود.

برند سازی یعنی همین
در مدیریت برند، مدیران شرکت با انجام تحقیقات بازاریابی پی برده اند که چه موضوعی برای مشتریانشان اهمیت دارد و سعی بر پاسخگویی به نیاز مشتریان می نمایند. پرسنل شرکت، نحوه ارائه خدمات، کیفیت محصول، کارکرد محصول و حس استفاده از محصول به مشتری شما همان برداشته را القا می کند. حالا به بعد دیگری از همین برند سازی بپردازیم.

شاید برای شما پیش آمده است که در یک تئاتر با فیلمنامه انگلیسی حضور یافته اید و علی رقم خوب بودن همه چیز شما کسل شده اید اما برخی دوستانتان که دانشجوی رشته تئاتر هستند از روند اجرای تئاتر لذت برده اند. این بدان معناست که آن تئاتر برای بخشی از مخاطبین طراحی و اجرا شده است که علاقه مندان و یا دانشجویان رشته تئاتر و هنر هستند و نه عموم جامعه. پس شما هم باید یک بخش از جامعه را به عنوان بازار هدف در نظر داشته باشید و همه برنامه ریزی خود را جهت پاسخگویی به این بخش معطوف نمایید.
مشاورین و محققین پارک بازاریابی ایران با پیاده سازی مدل بازاریابی و برند سازی سیستماتیک Fg360 درجه، این هدف را برای مدیران در شرکت ها و در ذهن مشتریان محقق می نمایند.

نتیجه گیری:
در ابتدای همه فعالیت های برند سازی ابتدا باید تحقیقات بازاریابی به منظور شناسایی انتظارات و نیازهای مشتریان صورت دهید. سپس با توجه به بازار هدفی که دارید، اقدام به ارائه خدمات و محصولات منطبق با نیاز مشتریان نمایید و در نهایت با کنترل برنامه ریزی شده، کلیه برنامه های درگیر در زنجیره ارزش را به نحو احسنت اجرا نمایید تا به هدف تان برسید.