چگونه با دیگران متفاوت باشیم-خلاقیت را می شود ساخت؟
خلاقیت را قوه و استعدادی می دانند که تصویرهای ذهنی را به نحوی منحصربه فرد، با هم ترکیب یا اینکه رابطه ای غریب و غیرعادی میان آنها ایجاد می کند. البته باید گفت تصویرهای ذهنی نباید فقط نو و بدیع باشند، بلکه باید سودمند و مفید هم باشند. نورمن مایر می گوید: «صرف خارق العادگی یا متفاوت بودن تصویر ذهنی، نشانه خلاقیت و امتیاز آن نیست، چه بسا که آن تصویر ذهنی، نشانه ای از ناهنجاری روانی نیز باشد.» عدم درک این تمایز، امکان آن را فراهم می کند که غالبا نبوغ را با جنون خلط و قاطی کنیم. شاخص ممتاز بودن راه حل های خلاق آن است که باید عملی باشند، یعنی اینکه با واقعیت در پیوند باشند.
اما آیا خلاقیت را می توان رشد داد؟ خلاق بودن یعنی دیدن چیزهایی در عالم و آدم که به چشم دیگران نیاید آسان نیست. همین که چیزی را متفاوت از دیگران به تصور درآورید، در زمره افرادی قرار می گیرید که انگشت شمارند. غالبا سازمان ها کسانی را که پایبند دید و نگرش منحصربه فرد خود در مورد پدیده ها هستند، برنمی تابند. در محیط هایی که تاکید بر همسانی و یکپارچگی است، داشتن نگرش متفاوت با دیگران سهل نیست اما آیا انسان های خلاق با سایر انسان ها تفاوت دارند؟ آیا توانایی آنها ارثی است یا اکتسابی؟ شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت موثر است.
خلاقیت را باید صفتی پنداشت که هر انسانی به درجاتی به آن موصوف است. آنچه ضروری است، این است که باید زمینه تجلی این قوه را در داخل اعضای سازمان، خاصه در مدیران فراهم کرد. خلاقیت را نمی توان تابع منطق دوتایی یا مقوله ای دوگانه به حساب آورد. به این معنا که بگوییم انسان ها یا واجد آن هستند یا فاقد آن. از سوی دیگر، اگرچه هرکسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، برخی هستند که به علت داشتن توانایی های ذاتی، این قوه را موفق تر از دیگران به کار می گیرند.