خلاقیت و نوآوری چگونه با هم مرتبط شده‌اند؟

خلاقیت به طور عام یعنی توانایی تركیب اندیشه‌ها به شیوه‌ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشه‌ها. یك سازمان كه مشوق نوآوری است سازمانی است كه دیدگاه‌های ناشناخته به مسائل یا راه حل‌های منحصر برای حل مسائل را ارتقا می‌دهند. نوآوری فرایند كسب اندیشه‌ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یك روش عملیاتی مفید است.
 نوآوری شامل چه چیزهایی است؟
بعضی افراد براین باورند كه خلاقیت ذاتی است، برخی دیگر باور دارند كه با آموزش هركس می‌تواند خلاق شود. در دیدگاه دوم خلاقیت را می‌توان فرایندی چهار مرحله‌ای دید مركب از ادراك، پرورش، الهام و نوآوری. ادراك یعنی نحوه دیدن چیزها. خلاق بودن یعنی چیزها را از زاویه‌ای منحصر به فرد دیدن. به عبارتی یك كارمند ممكن است راه حل‌های یك مسئله را طوری ببیند كه دیگران نمی‌توانند آن طور ببینند. رفتن از ادراك به حقیقت به هر حال فوراً اتفاق نمی‌افتد. در عوض اندیشه‌ها از فرایند پرورش می‌گذرند. بعضی اوقات كاركنان نیاز دارند كه در مورد اندیشه‌های خود تعمق كنند. این به معنای فعالیت نكردن نیست بلكه در این مرحله كاركنان باید داده‌های انبوهی را كه ذخیره، بازیابی، مطالعه و دوباره شكل دهی كرده‌اند در نهایت در قالب چیزی جدید بریزند. گذشت سالیان برای طی این مرحله امری طبیعی است.
در فرایند خلاقیت الهام آن لحظه‌ای است كه تمامی تلاش‌های قبلی شما به طور موفقیت آمیز به ثمر می‌رسند. گرچه الهام به شعف می‌انجامد اما كار خلاقیت تمام نشده است. خلاقیت نیاز به تلاشی نوآور دارد. نوآوری یعنی گرفتن آن الهام و تبدیل آن به تولیدی مفید- خدمت یا روش انجام چیزی. این گفته را به ادیسون نسبت می‌دهند كه «خلاقیت یعنی یك درصد الهام و ۹۹ درصد عرق ریختن» به عبارتی ۹۹ درصد نوآوری را آزمودن، ارزشیابی كردن و باز آزمودن آن چیزهایی تشكیل می‌دهد كه توسط الهام دریافت شده است. معمولاً در این مرحله است كه یك فرد دیگران را بیشتر مطلع و درگیر آن چیزی می‌كند كه روی آن كار كرده است.
چگونه متغیرهای ساختاری بر نوآوری اثر می‌گذارند؟
براساس پژوهش‌های گسترده، با توجه به متغیرهای ساختاری می‌توانیم سه گزاره را بیان كنیم. اول این كه ساختارهای مكانیكی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا كه تخصص كاری آنها پایین‌تر است، قوانین كمتری دارند و عدم تمركز در آنها بیشتر از ساختارهای مكانیستی است. همچنین انعطاف پذیری، قدرت انطباق و بارور كردن را كه پذیرش نوآوری‌ها را آسان تر می‌كند بیشتر می‌كنند. دوم این كه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل كلیدی نوآوری است. فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می‌دهد كه بتوانند برای نوآوری هزینه كنند و شكست‌ها را بپذیرند. در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در كنش متقابل خطوط سازمانی به شكستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می‌رساند. البته هیچ یك از این سه متغیر نمی‌تواند وجود داشته باشد مگر این كه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند.